ناصح امین

یا صاحب الزمان ادرکنی ولاتهلکنی
  • تماس  
  • ورود 

12 بهمن

12 بهمن 1394 توسط رقیه ایزدی یزدان آبادی

بهار در زمستان
برف می‌آمد؛ امّا این بار عید بود؛ سرما معنا نداشت، وقتی رگ‌های ما از خونی تازه‌تر و هوایی پاک‌تر سرشار می‌شد. شب از خاک صبح پای می‌کشید و صبح، مهربان‌تر می‌آمد. خدا با ما به چله‌نشینی آمده بود و در نفس‌هایمان جاری بود؛ روزهای خدا بود.
ما بهار را در زمستان تکثیر کردیم. صدای بال پرستو می‌آمد و آهنگ ملکوتی بهار … عشق، بال‌های خود را ده روز نورانی بر این سرزمین کشید و صبح روز دهم، ما آغاز شدیم. دنیا سپید شد، فصل بهار آمد و ما خنده زنان، هوای دلگیر خانه را بیرون دادیم، دشت‌های استغنا به روی دل‌های مشتاق گشوده شد و زمزمه عاشقان آزادی کوه‌ها و دشت‌ها را فرا گرفت. عالم پیر، جوان شد و در هر سوی زمین نوای روشنی پیچید. پرچم‌هایی که افراشته می‌شدند، ریشه در خون هزاران کبوتر سر بریده داشت. که پرواز را یاد ما دادند. دشت سبز پر از شقایق، به روی ما لبخند زد. معجزه «بهار در زمستان» را باور کردیم و به تمام زیبایی‌هایش لبخند زدیم. بهارِ آزادی، بهار عشق، بهار تازه شدن، و بهار انقلاب، در جان‌های خسته‌مان روحی تازه دمید.

 نظر دهید »

12 بهمن

12 بهمن 1394 توسط رقیه ایزدی یزدان آبادی

بهار در زمستان
برف می‌آمد؛ امّا این بار عید بود؛ سرما معنا نداشت، وقتی رگ‌های ما از خونی تازه‌تر و هوایی پاک‌تر سرشار می‌شد. شب از خاک صبح پای می‌کشید و صبح، مهربان‌تر می‌آمد. خدا با ما به چله‌نشینی آمده بود و در نفس‌هایمان جاری بود؛ روزهای خدا بود.
ما بهار را در زمستان تکثیر کردیم. صدای بال پرستو می‌آمد و آهنگ ملکوتی بهار … عشق، بال‌های خود را ده روز نورانی بر این سرزمین کشید و صبح روز دهم، ما آغاز شدیم. دنیا سپید شد، فصل بهار آمد و ما خنده زنان، هوای دلگیر خانه را بیرون دادیم، دشت‌های استغنا به روی دل‌های مشتاق گشوده شد و زمزمه عاشقان آزادی کوه‌ها و دشت‌ها را فرا گرفت. عالم پیر، جوان شد و در هر سوی زمین نوای روشنی پیچید. پرچم‌هایی که افراشته می‌شدند، ریشه در خون هزاران کبوتر سر بریده داشت. که پرواز را یاد ما دادند. دشت سبز پر از شقایق، به روی ما لبخند زد. معجزه «بهار در زمستان» را باور کردیم و به تمام زیبایی‌هایش لبخند زدیم. بهارِ آزادی، بهار عشق، بهار تازه شدن، و بهار انقلاب، در جان‌های خسته‌مان روحی تازه دمید.

 نظر دهید »

شعری ناب در مورد امام حسین (علیه السلام)

13 آبان 1394 توسط رقیه ایزدی یزدان آبادی

اصلا حسین جنس غمش فرق می کند                     این راه عشق پیچ وخمـــش فرق می کند 

اینجا گدا همیشه طلبــــــکار می شود                    اینجا که آمدی کرمــــــــــــش فرق می کند

صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین                 عیسای خانواده دمــــــــــــش فرق می کند

تنها نه اینکه دل شور می زند از ماتمش                حتی سیاهی علمــــــــــــــــش فرق می کند

با پای نیزه به روی زمین راه می رود                 خورشید کاروان قدمـــــــــــــــــش فرق می کند

من از “حسین منی “پیغمـــــــــبر خدا                 فهمیده ام حسین همه اش فــــــــــرق می کند

 2 نظر
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

ناصح امین

اين وبلاگ با محوريت مباحث اخلاقي وديني ومشاوره اي طراحي شده است.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • قرأن كريم
    • حدیث
  • دانستنی ها
  • اخلاقی
  • طب سنتی
  • متن ادبی مناسبتی
  • متن ادبی مناسبتی

Random photo

به وقت  دلتنگی از آن یار سفر کرده

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس